استاد روابط بین الملل دانشگاه کلمبیا با تشریح تناقض های موجود میان ادعا و گفته های دولت آمریکا در زمینه دموکراسی، دموکراسی خواهی را موجی خواند که باید از سطوح پایین هر جامعه ای صورت گیرد.

میان گفتار و عمل آمریکا درباره دموکراسی تناقض وجود دارد

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری مهر، واژه دموکراسی طی سالهای اخیر تبدیل به یکی از داغ ترین مباحث برای هر محفلی از هر طبقه و با هر سطحی از دانش نسبت به آن شده است. اما به راستی تعریف و اصول دموکراسی چیست؟ آیا کشورهایی چون آمریکا که داعیه رهبری جریان دموکراسی خواهی را در جهان به دوش می کشند، قوانین و سیاستی منطبق بر اصول دموکراتیک دارند؟ آیا سیاست خارجی این کشور و بسیاری دیگر از هم قطاران غربی اش منطبق با اصول دموکراتیک تبلیغ شده توسط خودشان است؟
«لینکلن آ. میشل»، نویسنده، تحلیلگر، خبرنگار نشریه «نیویورک آبزرور» و استاد مدرسه روابط بین الملل دانشگاه کلمبیا در آمریکا با رویکرد انتقادی نسبت به تعاریف غلط مطرح شده در باب دموکراسی، در کتاب خود با نام «تناقض توسعه دمکراسی»، مشخصا به بسط تناقض های موجود در سیاست آمریکا در برخورد با این مفهوم می پردازد.
خبرنگار مهر در همین راستا، گفتگویی با نویسنده این کتاب انجام داده و نظرات وی را در مورد این کار تالیفی – تحقیقی جویا شده که در ادامه آن را می خوانیم:
*بحث و مساله اصلی مورد بررسی شما در کتاب «تناقض توسعه دمکراسی» چه بوده است؟
در واقع سوال اصلی که من در تالیف کتاب « تناقض توسعه دمکراسی» به دنبال پاسخ به آن بودم، این است که چگونه می توان تناقض های نفوذ کرده به پروژه توسعه سطح دموکراسی آمریکا را شناسایی و در یک جا جمع کرد. این تناقض ها در چند بخش دسته بندی می شوند. بخشی از این تناقض ها، نظریه توسعه دموکراسی را زیر سوال می برند. به عنوان مثال، توسعه دموکراسی برخاسته از هر دو عامل ایده آلیسم و خودخواهی است که سیاست خارجی آمریکا را برای چندین دهه شکل داده است. در بحث اجرا هم شامل رویکرد برنامه محور که مبتنی بر استفاده از راه حل های فنی برای حل مشکلات آشکار سیاسی مربوط به نبود دموکراسی در بسیاری از کشورهاست که تناقض ها در این بخش هم مشهود هستند. در آخر، این تناقض ها در گفتمان سیاسی آمریکا حول محور ارتقاء سطح دموکراسی نیز به چشم می خورد. به عنوان مثال، مساله ارتقاء دموکراسی، به شکلی جدی و موثر پیگیری می شود. در حالیکه در داخل جامعه آمریکا، مردم عادی نگاه مثبت و خوشبینانه ای به این موضوع ندارند.
*فرضیه شما برای پرداختن به این موضوع چه بود؟
فرض من بر این بود که توسعه دموکراسی در آمریکا، تنها از طریق فهم، بازتاب و نمایش آن در سیاست این کشور حاصل می شود. با بررسی نقش و اهمیت مولفه های سیاست های آمریکا و مقایسه آن با دیگر کشورها می توان این تناقض ها را بهتر فهمید. 
*اهمیت و ضرورت نوشتن این کتاب از نظر شما چه بوده است؟
توسعه دموکراسی بخشی مهم از سیاست خارجی آمریکا به حساب می آید که عمدتا مفهوم آن نه تنها به خوبی فهمیده نشده، بلکه توسط طرفداران و منتقدان آن نیز به خوبی ترسیم نشده است.  من به دنبال نوشتن کتابی بودم که بتوان به وسیله آن، تحلیلی متعادل و اندیشه محور از توسعه دموکراسی و نقش آن، هم در سیاست خارجی و هم در عرصه سیاست داخلی آمریکا ارائه داد.
*برای رسیدن به یک دموکراسی اصیل و واقعی، چه کارهایی لازم است تا انجام شود؟ نظر شما چیست؟
پاسخ به این سوال چندان کار ساده ای نیست. کشورهای خارجی، شامل آمریکا می توانند به این فرآیند کمک کنند. اما برای به وجود آوردن یک دموکراسی ریشه دار و با دوام، داشتن نهادهای سیاسی کارآمد، جامعه مدنی که در آن اعتماد و همکاری میان شهروندان در حد طبیعی حاکم باشد و مطالبه دموکراسی از پایین ترین سطوح (جامعه)، از اصول  ضروری به حساب می آیند. 

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.